عرصه عمومی و مساله قومیت در ایران  

عرصه عمومی و مساله قومیت در ایران   

قومیت یکی از مهم ترین مباحث و مسائل مطرح در ایرانِ معاصر است . هرازگاهی  تنش های قومی در پاره

ای از نقاط کشور  رخ میدهد که نمایان گر   تبدیل شدن" قومیت "  به موضوعی قابل طرح برای نویسندگان و پژوهشگران و دغدغه ایست قابل تامل برای سیاست ورزان و سیاست پیشه گان!  در چند سال اخیر همواره  در تعیین کابینه دولت ها و  ورود نمایندگان به مجلس شورای اسلامی علاوه بر جناح و خظ مشی سیاسی یا جنسیت افراد مورد نظر  مولفه قومیتی آنها نیز مورد توجه قرارگرفته است .

در واقع با آنکه بحث اقوام و مسئله قومیت در ایران بیش از نیم قرن است که به عنوان مسئله ای مهم در ردیف دیگر مسائل مهم مملکتی خود را نشان داده است؛ ولی هنوز هم از شناسایی عمومی و رسمی آن به عنوان یک 0مسئله مهم اجتماعی و سیاسی اجتناب می شود. این پدیده  در ابتدا  و برای مدت زمانی طولانی  به صورت مسئله ای بالقوه، ناپایدار و غیره مهم تلقی میشد  و  تصور این بود که   گاه به گاه و پراکنده  خود را نشان میدهد و بعد از اندک زمانی به دست فراموشی سپرده میشود.

اما امروزه حساسیت نسبت به مساله قومیت تا اندازه ای بالا گرفته که در ساخت و پخش برنامه های  تلویزیونی  و  ورزشگاه های فوتبال و ... میتوان آنرا مشاهده کرد به زبانی دیگر قومیت از مقوله ای فرهنگی و هویتی به مساله سیاسی و گاها امنیتی بدل گشته است.

سیاست همسان سازی فرهنگی در ابعاد و گونه های مختلف در ایران معاصر انجام پذیرفته و تاثیرات آن به اشکال  مختلف در زیست سیاسی،  اجتماعی جامعه ایرانی هویدا است. در دوره پهلوی اول  راه رسیدن به دروازه مدرنیته و تجدد در زیرپا گذاشتن و حذف خرده فرهنگ و خرده هویت ها و حذف تفاوت های قومیتی دیده شد به گونه ای انسان ایرانی می بایست به سان سوژه ای تحت انقیاد دولت _ ملت قرار گیرد و زیست فردی و اجتماعی اش در قالب ملیت اش تعریف گردد،  چنین سیاستی در دوره حکومت مندی پهلوی دوم در قالب های فاخر، نمادین ، افراطی و همچنین در نسخه ای از ناسیونالسیم احساسی ادامه یافت.

خمیرمایه بسیاری از گزاره های منتشر شده در این دوره ارتقا و ترفیع جایگاه و منزلت ایران و ایرانی،  تفاخر به قدمت تاریخی و نیاکان ، اندیشه ایرانشهری و... بوده است

اما  تجربه انقلاب اسلامی  با تأکید بر اتحاد و جهان وطنی اسلامی توأم شد رنگ باختن بسیاری از ارزش های ملی گرایانه در این دوره و در نتیجه فروریختن پاره ای  از ارکان هویت ملی ایرانی تحت عنوان مبارزه با «ملی گرایی» و یا نقد سیاست های نظام پهلوی، بستری ر تلاش و تکاپوی فعالین قوم گرا گشود که تا این زمان به هیچ وجه بر آنها باز نبود. و آنها نیز در بهره برداری از این فرصت کوتاهی نکردند. یکی از مهمترین مضامینی که در این رویارویی هدف حمله قرار گرفت، برداشت مرسوم از ایرانیّت و وحدت ملی ایرانیان بود؛ برداشتی که به زعم برخی گروه ها، نه مفهومی برآمده از بیش از دو هزار سال هویت ایرانی که محصول نظریه پردازیهای نظام پهلوی بود.

ما ایرانیان دارای هویت قومی می‌باشیم که بر اساس موقعیت جغرافیایی یا وراثت با آن پیوند می‌خوریم و خود را بعنوان عرب، کرد، لر، فارس و… معرفی می‌کنیم در کنار این هویت‌ها دو هویت تاثیرگذار دیگر مانند هویت ملی، و دینی را نیز به همراه خود به دوش می‌کشیم و از طریق آن‌ها به معرفی خود می‌پردازیم، حال در شرایط کنونی، فرض کنیم که میان هر کدام از این هویت‌ها مناقشه و جدالی ایجاد شود و این هویت‌ها» بودن در کنار همدیگر «را برنتابند، و این آغاز و نقطه شروع بحران هویتی است! بحرانی که در هر نسل و سن سالی قدرت نفوذ دارد ولی شدت ویران‌گری آن در نسل جوان بسی بیشتر می‌باشد،هویت دینی از طریق پایبندی به ارزش‌ها و مناسک مذهبی خود را نشان می‌دهد و شدت و ضعف آن میزان دین مداری افراد را جلوه می‌دهد در کنار آن هویت ملی از طریق مولفه‌های مانند فرهنگ، زبان، آداب رسوم، مشاهیر، ادبیات و… خود را عرضه می‌کند در شرایط طبیعی این هویت‌ها تقابلی باهم ندارند و در بعضی مواقع نیز می‌توانند تکمیل کننده یکدیگر باشند حال وضعیتی را در تصور کنید که هر یک از این هویت‌ها ماهیت وجودی خود را در تقابل با دیگری تعریف کند، آنجاست که وضعیت کنونی جامعه ما را به تصویر می‌کشد که از یک طرف برخی‌ها بصورت افراطی سعی در برتری گزیدن اسلامیت بر ایرانیت دارند و از طرف دیگر بسیاری دیگر به بازگشت به ایران قبل از اسلام نظر دارند و آن را در قالب مدل ناسیونالیسم افراطی در جامعه بازتولید می‌کنند، در شرایط کنونی ما کدام یک را برگزینیم؟ ایرانیت را؟! اسلامیت را؟! یا ترکیبی میانه هردو را؟بخش دیگر هویت که در جامعه ما چالش برانگیز جلوه می‌کند هویت قومیتی» می‌باشد، مک لین «قومیت را چگونگی تعلق به یک گروه قومی تعریف می‌کند، قومیت شامل آگاهی نسبت به ریشه‌های تاریخی و سنتهای مشترک است «و یا برخورداری گروه از ریشه جغرافیایی، زبانی، مذاهب و الگوهای سکونت مشترک، برخورداری از ملاحظات سیاسی مشابه به ویژه در رابطه با سرزمین و نهادهای سیاسی و برخورداری از نوعی احساس تمایز و متفاوت بودن از دیگران می‌باشد، جامعه ایران به دلیل تنوع فرهنگ، زبان‌ها، مذاهب، اقلیت‌ها جامعه موزاییکی می‌نامند، این تفاوت به مثابه‌ی شمشیری دولبه می‌تواند عمل کند از یک طرف قادر است به سطح غنا و تضارب فرهنگی بیفزاید و تساهل و مدارا در کنار یکدیگر را درجامعه تولید و بازتولید کند ولی از جانب دیگر به سوی انشقاق حرکت کند و بر طبل جدایی بکوبد.

بسیاری  بر این باورند که برای کاهش و پایان دادن به مساله قومیت ها نیازمند بسط گفتمان دموکراتیک در عرصه اجتماعی، و اشاعه یافتن  گفت و گوی ملی میان قومیت  ها می باشیم. چنین امری در سایه جامعه مدنی و  توجه به عرصه عمومی میسر خواهد شد.

هابرماس" تعبیر حوزه عمومی را در اطلاق به عرصه ای اجتماعی به کار می برد که در آن افراد از طریق مفاهمه و استدلال مبتنی بر تعقل و در شرایطی عاری از هرگونه فشار، زور و در شرایط برابر برای تمام طرف های مشارکت کننده مجموعه ای از رفتارها، مواضع و جهت گیری های ارزشی و هنجاری را تولید می کند. حوزه عمومی عرصه ای است که در آن افراد به منظور مشارکت در مباحث باز و علنی گرد هم می آیند. حوزه عمومی به معنی دقیق کلمه عرصه ای است که هیچ حد و حدودی بر فعالیت آن وضع نشده باشد، حوزه عمومی حوزه عقلانی و حقیقت یاب و حقیقت ساز جامعه است. این حوزه، عرصه فکر، گفت وگو، استدلال و زبان است. شرایط مکالمه باز و آزاد در حوزه عمومی متضمن این اصل است که هیچ فرد یا گروهی نمی تواند در خارج از این حوزه (یعنی در عرصه قدرت) مدعی شناخت بهتر خیر و صلاح جامعه باشد. .

ایران امروز نیازمند گفت و گوی برابری خواهانه و مساوات طلبانه در عرصه قومیت هاست  که در کنار نهاد های مذهب و ملیت جایگاه قومیت ها  مهم قلمداد شده و رویکرد های برتری طلبانه تعدیل و حذف گردد.

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها